مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
مادر برایش شانه زد مو را به سختی هر بـار بـالا بُرد بـازو را به سخـتی هر چند سنگین شد نفسهایش ولی باز زیبا برایش بافت گیـسو را به سختی زینب به آرامی در آغـوشـش نشـسته مادر نـوازش میکند او را به سختی دارد به دنـبـال خـودش در کارِ خـانه هی میکشد هر گوشه جارو را به سختی دسداس را آهـسته تر از قبل چـرخاند با شال بسته دورِ پهـلـو را به سخـتی مـادر برای پـا شدن دسـتی به دیـوار دستی گرفته هر دو زانو را به سختی بابا رسید از راه و مادر تا که فهـمید با روسری پوشاند از او رو را به سختی شـاید کـبـودی تـا به چـشـم او رسـیده آخـر تکـان می داد ابـرو را به سختی مردی که در از قـلعۀ خـیـبر درآورد در مانده، چون دیدست بانو را به سختی در کوچه میگـردم پی آن گـوشـواره پنهان از او هر روز، هر سو را به سختی |